دفتر چل برگ

دفتر مجازی من
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چقدر غصه خوردم!

08 آذر 1393 توسط محمدرضا آتشین صدف


رفته بودم مسجد محل. نماز که تمام شد، پسری هشت، نه ساله که چند قرآن بغل زده بود، از جلویم رد شده و به مرد میانسالی که کنارم نشسته بود، قرآن تعارف کرد که مرد گفت: ممنون پسرم، من بلد نیستم. چقدر غصه خوردم. هم برای او که به این سن رسیده ولی هنوز… و هم برای خودم که با اینکه بلدم ولی همچین هم هنوز…

 

 

 


مطلب قبلی
مطلب بعدی
 3 نظر

موضوعات: بدون موضوع, دین لینک ثابت

نظر از: تارا [عضو] 
  • تارا

سلام. خوب بود.
خودمانیم این نظر دوستمون از پست شما طویلتر بود.

1393/09/10 @ 23:07
نظر از: مرضيه عبداللهي پور [بازدید کننده]
مرضيه عبداللهي پور

سلام عليكم استاد
در حسينيه بودم، ماه مبارك رمضان، براي ختم قرآن به آنجا مي رفتم، بعد از تمام شدن آن جزء، تعدادي از دخترخانم هاي واليباليست به همراه مربي خود آمدند آنجا، و هر كدام قصد داشتند يك جزء را بخوانند تا همگي با هم آن روز قرآن را ختم كرده باشند، چون تعداد آنها به سي نفر نمي رسيد، من هم كه حضور داشتم دو جزء را برداشتم كه به همراه آنها بخوانم، مادرپيري كه هميشه براي ختم قرآن به حسينيه مي آمد هنوز نشسته بود، به محض اينكه متوجه شد مي خواهم دوباره قرآن بخوانم به من گفت خير ببيني بلندتر بخون تا حداقل كه من بلد نيستم بخوانم گوش هايم بشنود. من هم سعي كردم شمرده تر بخوانم كه ملاحظه ي مادربزرگ را هم كرده باشم. شروع كردم به خواندن، آياتي را مي خواندم نه همه اش، آروم زير لب چيزهايي مي گفت، بعد متوجه شدم كه متوجه معني بعضي از آيات مي شود، سرش خم بود، گهگاهي خودم به مادربزرگ نگاه ميكردم، حلقه زدن اشك را در چشمانش ديدم….قابل توصيف نيست….ولي فكر مي كنم خيلي اتفاق قشنگي در آن روز براي من بود.بعد از پايان دو جزء خيلي برايم دعامي كرد و مرتب مي گفت ما كه پير شديم از عمرمان هيچ استفاده اي نكرديم حتي قرآن خواندن را هم ياد نگرفتيم و دوباره دعاهايي برايم مي كرد در زير سايه ي قرآن……
استاد متشكرم كه پست شما دوباره اين روز و اتفاق قشنگ را برايم يادآور شد.
ان شاءالله ما كه از خواندن قرآن چيزهايي مي دانيم…..خدا نكند هيچ وقت قرآن خانه هاي ما روي طاقچه خاك بخود….
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم.
http://sheykhsharif.blogfa.com

1393/09/08 @ 16:41
نظر از: حميدي [عضو] 
  • وبلاگ من
حميدي

سلام
حالا چقدر حاجی
واقعا چقدر…..@@@

1393/09/08 @ 14:47


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

دفتر چل برگ

دفتر مجازی من، محمدرضای آتشین صدف، مسئول معاونت فرهنگی مرکز آموزش های غیرحضوری مرکز مدیریت حوزه های علمیۀ سراسر کشور و حومه (نترسی یه وقت. عنوانم تریلی کشه ولی اتاق کارم سه در چاره که تازه نصفشم مال همکارمه). اما چرا چل برگ. چون می خوام چل یادداشت هم تو کوثربلاگ بنویسم ببینم چه مزه ای داره و بعدش زحمتو کم کنم. فعلا
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • محرم
  • کتاب
  • شیعه
  • وبلاگ نویسی
  • یادداشت روزانه
  • دین
  • قرآن
  • تغذیه
  • ادبیات فارسی
  • آشپزی
  • اهل بیت (ع)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس