السلام علیک یا ماه!
توی قم که یه کم بچرخی یه عادت جالب مردم رو متوجه می شی. مخصوصا تو طلبه ها؛ اینکه فرق نمی کنه کجای شهر هست، هر جا که چشمش به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها بیفتد، دست به سینه میگذارد و عرض سلام میکند و تعظیم کوچکی با سر. حدس میزنم توی مشهد و شاید شیراز هم این طور باشه. یعنی من خودم مشهد که میرم همین عادت رو که تو قم پیدا کردم، دارم. البته دیگران رو هم دیدم گاهی تو مشهد. بگذریم.
ولی اتفاقی که دو، سه روز پیش برام افتاد خیلی برام جالب بود. سوار ماشین بودم و داشتم میرفتم خانه. نزدیک خونه که رسیدم، دور برگردون رو دور زدم. همین که در زدم، روبروی من قرص کامل ماه رو دیدی توی یکی دو شب چقدر بزرگه و نزدیک به زمین؟ حالا قشنگ جلوی بود. همین که چشمم افتاد بهش، بیاختیار دستم رفت طرف سینهام (واقعنی می گم) و همین طور زبونم به حرکت در اومد و گفتم: السلام علیک… اینجاش که رسیدم از کار خودم خندهام گرفت. دستم رو دوباره اوردم روی فرمون و به خودم گفتم: ای بابا مگه روبروی حرم حضرتی که سلام میدی؟! ولی هنوز ذهنم درگیر بود. داشتم خودمو تحلیل میکردم که چرا این طور شد. یه لحظه از ذهنم گذشت: نیست که تو این مدت از ماه بنی هاشم زیاد شنیدی… این تنها توجیه معقولی بود که به ذهنم رسید…