40 تا... 40 تا...
17 آذر 1393 توسط محمدرضا آتشین صدف
محمدرضا آتشین صدف: دیروز سر سفره، دختر کوچولوم تندتند غذا می خورد. گفتم: آدم باید هر لقمه شو 40 بار بجوه بعد قورت بده. خندید و دیگه شروع کرد؛ تا آخر غذاخوردن، هر یکی، دو دقیقه، با صدای بلند می گفت: 40 تا… 40 تا… 40 تا… 40 تا… 40 تا… 40 تا… 40 تا… 40 تا… 40 تا…
خواستم بهش بگم حالا لازم نیست هی اعلام کنی ولی دیدم این شده بازیش و ممکنه کلا بی خیالش بشه پس بی خیالش شدم.
(این عکس تزئینی است)