محمدرضا آتشین صدف: چند روز پیش نمایشگاه بین المللی کتاب حوزۀ دین تو قم برگزار بود و دوستان اداری- مالی مرکز هم یه حالی به ما دادند و بن کتابی و ما هم از خدا خواسته، دست اهل و عیال را گرفتیم و رفتیم نمایشگاه.
از آسانسور که پیاده شدیم، اولین چیزی که توجه ما را به خود جلب می نمود، غرفۀ باقلواهای لبنانی بود که بوی محصولاتش هوش از سر آدم می پراند و در دل آرزو می کردی ای کاش می شد با این بن ها، باقلوا خرید که در این صورت، خرید مزبور را انجام می دادیم و به راست راست و عقب گرد کرده، به خانه بر می گشتیم و بعدش می رفتیم کتابخانۀ عمومی و چند تا کتاب خوب می خواندیم ولی خب آخر سر بر هوای نفس خود غلبه فرموده، دست در جیبم نموده و نقدی خریداری کردیم.
اما ماجرای اصلی این بود که رفتم غرفۀ انتشارات طه. کتاب ها را به سرعت از نظر گذارندم. بعضی رو داشتم و بعضی هم که راستۀ کار من نبود و دیگر داشتم بیرون می رفتم که چشمم افتاد به کتاب مستطاب آشپزی که که با کاور مشمایی نازکی پیچیده شده بود و آن طبقۀ بالا برای خودش لم داده بود ناقلا.
فروشنده آن سوی مغازه نشسته بود و من این سو بودم و صدایم را بلندتر کردم که بشنود و گفتم: ببخشید کتاب آشپزی چنده؟
طلبۀ معمم جوان تری از من، کنارم بود و به نظرم تاریخ کلام شیعه را ورق می زد، با تعجب از بالای عینک نگاهی به من کرد. نمی دانم از اینکه در نمایشگاه بین المللی کتاب حوزۀ دین، کتاب آشپزی هم یافت می شده بود، به شگفت آمده بود یا از اینکه روحانی مسن تری از او این همه کتاب در حوزۀ فقه و تفسیر و کلام و فلسفه را ول نموده و از قیمت کتاب آشپزی می پرسد. به هر حال من واکنشی نشان ندادم انگار که حواسم نیست.
فروشنده با سوال من از جا بلند شد. گفتم آقا البته نمی خوام الان بخرم فقط قیمت پرسیدم. گفت اشکالی نداره خودمم یادم رفته بذار نگاه کنم. روی پاشنۀ پا قد کشید و کتاب را در آورد و نگاهی به پشت جلد کرد و گفت: حاج آقا 130 هزارتومان که البته 20 درصد هم تخفیف داره!
باور نمی کنی کتاب آشپزی به این قیمت! نه؟ می دونم. ولی بذار بعدا داستان این کتاب رو برات تعریف می کنم که چی شده که قیمتش این شده. فعلا